زینب کبری، عارف آستانهی حسین (ع)
حضرت زینب (س) پروردهٔ روح علوی و فاطمی و شاگرد مکتب تربیتی دو انسان کامل و مکمّل و قرآن ناطق بود؛ دو انسانی که تربیتشده خاتم الانبیا، رسولان الهی و صاحب دین و شریعت کامل و جاودانه بودند. ازاینرو، زینب (س) عصارهٔ تربیتی پیامبر (ص)، علی (ع) و فاطمه (س) بود؛ لذا از حیث حکمت نظری و عملی، عقل علاّمه و عمّاله و عرفان علمی و عینی، از موقعیت ممتاز و برجستهای برخوردار بود و از ظرفیت وجودی و سعهٔ وسیع و فسیح صدر بهرهمند بود تا بذر کمال تا وصال را در ضمیر و زمین وجود خویش به شجرهٔ طیبهی شناخت و شهود عرفانی بدل سازد که «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه…» (اعراف، ۸۵) و در اثر توحید معرفتی و معرفت توحیدی، به درجهٔ «مبارک بودن» در هر زمان و زمینی یا فرازمانی و فرازمینی و برکت و رحمت وجودی جاودانه رسید (حسنزادهآملی، ۱۳۷۸): «المتر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربّها» (ابراهیم، ۴۲-۳۲) و «و جعلتی مبارکا أینما کنت» (مریم، ۱۳)، زینب (س) به مرتبهٔ «لهم درجات» (انفال، ۴) بلکه بالاتر و والاتر، «هم درجات» (آل عمران، ۳۶۱) نایل شده است تا حکیمان متأله و عارفان نامدار و حتی فقیهان، محدثان، مفسران و دانشمندان اسلامی خویشتن را وامدار ساحت وجودی او دانسته و بر خوان گستردهٔ او نشسته و روزیخواران معرفت و محبت وی باشند؛ لذا زینب (س) در مقطع کودکی از «توحید» که لُبِ لَبالبِ عرفان علمی و عملی است و غایت شجرهٔ پاک فطرت، خلقت و شریعت است، سخن گفته است. وی بهخوبی درک کرده که هستی منحصر به «احد» و «واحد» و ماسوای او، جلوات و تجلیلات اوست (ر ک. جوادی آملی، حماسه و عرفان، ۱۳۶۷) چرا چنین نباشد، در حالیکه وی چکیده و سلاله طیب و طاهر پنج تن آل عبا (ع) و اهل کسا بود و تربیتش توحیدی، تعلیمش توحیدی و در پرتو عنایات و افاضات «موحدان کامل»، از علی (ع) و فاطمه (س) و در ظلّ ظلیل و معیّت پایدار موحدان راستین چون امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بوده است؛ پس چگونه ممکن است که وی توحیدشناس توحیدمدار و قرآنشناس قرآنمحور در حیات و حرکت خود نباشد؟
زینب (س)، عارفی است که به تنظیم رابطهٔ خود با خدا، رابطه خود با خود و جامعه و جهان پرداخته که مرکزیت عرفان عملی رابطهٔ انسان با خدا خواهد بود و وی با وقوف به لبِ حکمت شهودی و عرفان ناب، بهخوبی توانست پیوند خویشتن با خدا و رابطهٔ خود با خویشتن را بر محور نگرش، بینش و گرایش توحیدی تنظیم نماید و از بوی نافهٔ رحمانی و رایحه نفخهی خدایی بهخوبی بهره جوید تا حجابهای ملک و ملکوت را برداشته و از خود فانی شده و محو جمال دلبر و دلدار شود و سیر آفاق و انفس نماید.
زینب (س)، عقل و عشق و دماغ و دل، ذهن و ذات و سَر و سِر را بههم پیوند زد تا فاصله و حجاب آنها را بردارد و با توهّم امتناع اجتماع فکر و ذکر، برهان و عرفان مبارزهٔ عملی نماید و در میدان عمل، صبر و بصیرت را تفسیر نماید و جهاد و اجتهاد، فقاهت و فنا، عرفان و احسان، توکّل و تبتل، شوق و شیدایی، شکیبایی و شکوفایی، مستی و مستوری، حصول و حضور و دیدار عالم الستی و شهود خدا در عالم دنیا را با لقاء الله در جنت ذات و شهود، توأمان تبیین و تصویر نماید و این همه هنر قدسی و غیبی را با «خضر راه» و «انسان کامل» تجربه نماید تا آغاز و انجام سیر و سلوک را با ولایت به منصهٔ ظهور برساند و عرفان توحیدی و ولایی را نشان رود و نشان دهد و خود، نشانی از آن بینشان شود.
منبع:http://zeinab-salamolah.persianblog.ir